معنی فارسی glarier

B1

صفتی که نشان‌دهندهٔ شدت بیشتری در خیره‌کنندگی است.

More glare than usual.

example
معنی(example):

هر چه خورشید خیره‌کننده‌تر باشد، بیشتر ضد آفتاب می‌زنم.

مثال:

The glarier the sun, the more sunscreen I apply.

معنی(example):

او ترجیح می‌دهد در روزهای خیره‌کننده در خانه بماند.

مثال:

She prefers to stay indoors on glarier days.

معنی فارسی کلمه glarier

:

صفتی که نشان‌دهندهٔ شدت بیشتری در خیره‌کنندگی است.