معنی فارسی gnawings
B1عمل جویدن یا آثار آن بر روی مواد مختلف، به ویژه توسط جوندگان.
The act of gnawing; the marks or signs left by creatures that chew through materials.
- NOUN
example
معنی(example):
جویدگیهای روی چوب نشان میدهد که حیواناتی اینجا بودهاند.
مثال:
The gnawings on the wood showed that animals had been here.
معنی(example):
ما جویدگیهایی روی نرده پیدا کردیم که نشاندهنده مشکلی با جوندگان است.
مثال:
We found gnawings on the fence, indicating a problem with rodents.
معنی فارسی کلمه gnawings
:
عمل جویدن یا آثار آن بر روی مواد مختلف، به ویژه توسط جوندگان.