معنی فارسی gray-faced
B1چهرهای که رنگ پوست آن به دلیل بیماری، خستگی یا ترس به خاکستری تبدیل شده است.
Having a face that is pale or gray, usually due to fatigue or illness.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مرد با چهره خاکستری بعد از کار کردن تمام شب خسته به نظر میرسید.
مثال:
The gray-faced man looked tired after working all night.
معنی(example):
او به خاطر پرواز طولانی و کمبود خواب چهره خاکستری داشت.
مثال:
She was gray-faced from the long flight and lack of sleep.
معنی فارسی کلمه gray-faced
:
چهرهای که رنگ پوست آن به دلیل بیماری، خستگی یا ترس به خاکستری تبدیل شده است.