معنی فارسی grum
B1حالتی از ناراحتی و عبوس بودن.
A state of being sullen or moody.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او بعد از باخت در بازی به نظر ناراحت میرسید.
مثال:
He looked grum after losing the game.
معنی(example):
او وقتی خبر را شنید، حالتی ناراحت و عبوس داشت.
مثال:
She had a grum expression on her face when she heard the news.
معنی فارسی کلمه grum
:
حالتی از ناراحتی و عبوس بودن.