معنی فارسی grutches
B1غرض زدن، صدای نارضایتی یا شکایت، معمولاً با صدای کم.
Complaints or murmurs expressed in a low tone.
- NOUN
example
معنی(example):
غر زدنهای او در سرتاسر اتاق شنیده میشد.
مثال:
His grutches were heard all across the room.
معنی(example):
غر زدنها از انتهای صف موجب حواسپرتی میشد.
مثال:
The grutches from the back of the line were distracting.
معنی فارسی کلمه grutches
:
غرض زدن، صدای نارضایتی یا شکایت، معمولاً با صدای کم.