معنی فارسی guiltlessly

B1

بدون احساس گناه، به گونه‌ای که هیچ عذاب وجدانی وجود نداشته باشد.

In a manner free from guilt.

example
معنی(example):

او بدون احساس گناه درباره‌ی دستاوردهایش صحبت کرد.

مثال:

She spoke guiltlessly about her achievements.

معنی(example):

او بدون احساس گناه از پیروزی تیمش لذت برد.

مثال:

He guiltlessly enjoyed the victory of his team.

معنی فارسی کلمه guiltlessly

: معنی guiltlessly به فارسی

بدون احساس گناه، به گونه‌ای که هیچ عذاب وجدانی وجود نداشته باشد.