معنی فارسی guiltlessness

B1

حالت یا کیفیت بی‌گناهی، نبودن احساس گناه.

The state of being guiltless.

example
معنی(example):

بی‌گناهی او به او اعتماد به نفس داد.

مثال:

Her guiltlessness gave her confidence.

معنی(example):

او در وضعیتی از بی‌گناهی زندگی می‌کرد و از هر گونه گناهی آزاد بود.

مثال:

He lived in a state of guiltlessness, free from any wrongs.

معنی فارسی کلمه guiltlessness

: معنی guiltlessness به فارسی

حالت یا کیفیت بی‌گناهی، نبودن احساس گناه.