معنی فارسی have a frog in one's throat
B1عبارت برای توصیف احساس گرفتگی صدا یا مشکل در صحبت کردن به دلیل خشکی یا مشکلات دیگر در گلو.
To have difficulty speaking due to a hoarse voice or throat discomfort.
- IDIOM
example
معنی(example):
من نمیتوانستم به وضوح صحبت کنم زیرا یک قورباغه در گلویم بود.
مثال:
I couldn't speak clearly because I had a frog in my throat.
معنی(example):
او صدای عجیبی داشت زیرا یک قورباغه در گلویش بود.
مثال:
She sounded strange because she had a frog in her throat.
معنی فارسی کلمه have a frog in one's throat
:عبارت برای توصیف احساس گرفتگی صدا یا مشکل در صحبت کردن به دلیل خشکی یا مشکلات دیگر در گلو.