معنی فارسی have a good head on one's shoulders

B2

شخصی که عاقل و باهوش است و می‌تواند تصمیمات خوبی بگیرد.

To be sensible and able to make good decisions.

example
معنی(example):

او سرش برای کارها خوب است و تصمیمات عاقلانه‌ای می‌گیرد.

مثال:

She has a good head on her shoulders and makes wise decisions.

معنی(example):

شما می‌توانید به او اعتماد کنید؛ او سرش برای کارها خوب است.

مثال:

You can trust him; he has a good head on his shoulders.

معنی فارسی کلمه have a good head on one's shoulders

:

شخصی که عاقل و باهوش است و می‌تواند تصمیمات خوبی بگیرد.