معنی فارسی headlongness
B1ویژگی یا حالت شتابزده و بیپروا بودن در انجام کارها.
The quality or state of being impulsive and reckless.
- NOUN
example
معنی(example):
او با شتاب به آب پرید.
مثال:
He jumped into the water with headlongness.
معنی(example):
شتاب او در تصمیمگیریها گاهی مشکلاتی ایجاد میکرد.
مثال:
Her headlongness in making decisions sometimes caused issues.
معنی فارسی کلمه headlongness
:
ویژگی یا حالت شتابزده و بیپروا بودن در انجام کارها.