معنی فارسی hermitess
B1زنی که به دور از جامعه زندگی میکند و معمولاً به دلیل تفکر یا جستجوی معنویت به انزوا رفته است.
A female hermit who lives in seclusion, often for philosophical or spiritual reasons.
- NOUN
example
معنی(example):
انزواطلب زنانه به تنهایی در جنگل زندگی میکرد، در آغوش طبیعت.
مثال:
The hermitess lived alone in the forest, embraced by nature.
معنی(example):
داستانهای زیادی درباره انزواطلب زنانه حکیم وجود دارد که به مسافران کمک میکرد.
مثال:
Many stories are told about the wise hermitess who helped travelers.
معنی فارسی کلمه hermitess
:
زنی که به دور از جامعه زندگی میکند و معمولاً به دلیل تفکر یا جستجوی معنویت به انزوا رفته است.