معنی فارسی hermitical
C1مربوط به زندگی یا شیوههای انزواطلبانه، به خصوص در زمینه معنویت و تفکر عمیق.
Pertaining to practices or lifestyles associated with hermits, especially in a spiritual context.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شیوههای زندگی انزواطلبانه برای روشنفکری معنوی هدفگذاری شده بودند.
مثال:
The hermitical practices were aimed at spiritual enlightenment.
معنی(example):
او به مطالعه سنتهای انزواطلبانه از فرهنگهای مختلف پرداخت.
مثال:
She studied hermitical traditions from various cultures.
معنی فارسی کلمه hermitical
:
مربوط به زندگی یا شیوههای انزواطلبانه، به خصوص در زمینه معنویت و تفکر عمیق.