معنی فارسی hoofless
B1بیسم، اشاره به حیواناتی که پاهای سمدار خود را ندارند.
Lacking hooves, particularly in reference to animals.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
موجود بدون سم در حرکت بر روی سطح سنگی با مشکل روبرو شد.
مثال:
The hoofless creature struggled to move across the rocky surface.
معنی(example):
بدون سم بودن موجب شد که این حیوان نتواند سریع بدود.
مثال:
Being hoofless made it difficult for the animal to run quickly.
معنی فارسی کلمه hoofless
:
بیسم، اشاره به حیواناتی که پاهای سمدار خود را ندارند.