معنی فارسی hoofmarks

B1

آثار یا نشانه‌هایی که سم اسب بر روی زمین به جا می‌گذارد.

Marks left by the hooves of a horse on the ground

example
معنی(example):

اسب در گل نشانه‌های واضحی از سم گذاشت.

مثال:

The horse left clear hoofmarks in the mud.

معنی(example):

ما آثار سم را دنبال کردیم تا مسیر حیوان را بیابیم.

مثال:

We followed the hoofmarks to trace the animal's path.

معنی فارسی کلمه hoofmarks

: معنی hoofmarks به فارسی

آثار یا نشانه‌هایی که سم اسب بر روی زمین به جا می‌گذارد.