معنی فارسی idlesse

B1

حالت بی‌کاری، عدم فعالیت یا تنبلی.

A state of passivity or lack of occupation.

example
معنی(example):

بی‌کاری گاهی می‌تواند به خلاقیت منجر شود.

مثال:

Idlesse can sometimes lead to creativity.

معنی(example):

در بی‌کاری، او وقتی برای نقاشی و نوشتن پیدا کرد.

مثال:

In idlesse, he found time to paint and write.

معنی فارسی کلمه idlesse

: معنی idlesse به فارسی

حالت بی‌کاری، عدم فعالیت یا تنبلی.