معنی فارسی illusor

B2

توصیف چیزی که باعث ایجاد توهم یا تصور نادرست می‌شود.

Describing something that creates an illusion or a false perception.

example
معنی(example):

جادوگر در طول نمایش اثر توهمی ایجاد کرد.

مثال:

The magician created an illusor effect during the show.

معنی(example):

ظاهر توهمی نقاشی بسیاری از بینندگان را فریب داد.

مثال:

The illusor appearance of the painting fooled many viewers.

معنی فارسی کلمه illusor

: معنی illusor به فارسی

توصیف چیزی که باعث ایجاد توهم یا تصور نادرست می‌شود.