معنی فارسی imbarks

B1

فعل سوار شدن که به معنای شروع سفر به وسیله حمل و نقل است.

Third person singular form of embark.

example
معنی(example):

او همیشه در همان بندر سوار می‌شود.

مثال:

She always imbarks at the same dock.

معنی(example):

کشتی هر شنبه ساعت دوازده سوار می‌شود.

مثال:

The ship imbarks at noon every Saturday.

معنی فارسی کلمه imbarks

: معنی imbarks به فارسی

فعل سوار شدن که به معنای شروع سفر به وسیله حمل و نقل است.