معنی فارسی imbase

B1

پایه‌گذاری کردن یک موضوع بر اساس دلایل یا شواهد.

To establish or ground a concept or argument based on evidence.

example
معنی(example):

مهم است که استدلال‌های خود را با شواهد پایه‌گذاری کنید.

مثال:

It is important to imbase your arguments with evidence.

معنی(example):

آنها باید نظریه‌های خود را با داده‌های واقعی پایه‌گذاری کنند.

مثال:

They need to imbase their theories with real data.

معنی فارسی کلمه imbase

: معنی imbase به فارسی

پایه‌گذاری کردن یک موضوع بر اساس دلایل یا شواهد.