معنی فارسی imbastardize

B1

آسیب رساندن به ارزش یا اعتبار چیزی به خاطر عوامل منفی.

To harm or degrade the quality or integrity of something.

example
معنی(example):

این اشتباه می‌تواند شهرت پروژه را زشت کند.

مثال:

The mistake could imbastardize the project's reputation.

معنی(example):

ما نباید اجازه دهیم کسی کار ما را زشت کند.

مثال:

We must not allow anyone to imbastardize our work.

معنی فارسی کلمه imbastardize

: معنی imbastardize به فارسی

آسیب رساندن به ارزش یا اعتبار چیزی به خاطر عوامل منفی.