معنی فارسی imbolish

B1

از بین بردن یا خاتمه دادن به یک عمل یا شرایط خاص.

To eliminate or put an end to something.

example
معنی(example):

قانون جدید هدف دارد که اقدامات قدیمی را از بین ببرد.

مثال:

The new law aims to imbolish outdated practices.

معنی(example):

فعالان امیدوارند که تبعیض را در جامعه از بین ببرند.

مثال:

Activists hope to imbolish discrimination in society.

معنی فارسی کلمه imbolish

: معنی imbolish به فارسی

از بین بردن یا خاتمه دادن به یک عمل یا شرایط خاص.