معنی فارسی imbordure
B1ایمبوردور، حاشیه یا قاب دور یک اثر هنری.
A border or frame around a piece of art.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک حاشیه برای نقاشی طراحی کرد.
مثال:
She designed an imbordure for the painting.
معنی(example):
یک حاشیه میتواند زیبایی هنر را افزایش دهد.
مثال:
An imbordure can enhance the beauty of art.
معنی فارسی کلمه imbordure
:
ایمبوردور، حاشیه یا قاب دور یک اثر هنری.