معنی فارسی imbower

B1

پناه دادن یا سرپناهی ایجاد کردن برای راحتی و محافظت.

To provide shelter or protect, often in a gentle or nurturing manner.

example
معنی(example):

پرندگان تصمیم گرفتند در شاخه‌های انبوه لانه‌سازی کنند.

مثال:

The birds chose to imbower in the thick branches.

معنی(example):

او عاشق این است که خود را در زیبایی‌های طبیعت غرق کند.

مثال:

She loves to imbower herself in the beauty of nature.

معنی فارسی کلمه imbower

: معنی imbower به فارسی

پناه دادن یا سرپناهی ایجاد کردن برای راحتی و محافظت.