معنی فارسی immaculacy
B1حالت یا کیفیت پاک بودن، به ویژه از هر گونه لک و عیب.
The state of being immaculate; purity or cleanliness.
- NOUN
example
معنی(example):
پاکیزگی اتاق همه را تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
The immaculacy of the room impressed everyone.
معنی(example):
پاکیزگی او در کارش معیاری بالا تعیین میکند.
مثال:
Her immaculacy in her work sets a high standard.
معنی فارسی کلمه immaculacy
:
حالت یا کیفیت پاک بودن، به ویژه از هر گونه لک و عیب.