معنی فارسی immaculateness
B1کیفیت یا وضعیت بینقص بودن، به معنای عدم وجود نقص یا کثیفی.
The quality of being immaculate; perfection in cleanliness.
- NOUN
example
معنی(example):
بینقصی بیمارستان همه بازدیدکنندگان را تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
The immaculateness of the hospital impressed all the visitors.
معنی(example):
او بر بینقصی مورد نیاز در رستورانهای با کلاس بالا تأکید کرد.
مثال:
He emphasized the immaculateness required in high-class restaurants.
معنی فارسی کلمه immaculateness
:
کیفیت یا وضعیت بینقص بودن، به معنای عدم وجود نقص یا کثیفی.