معنی فارسی immeasured
B2اندازهناپذیر به معنای بیش از اندازه یا غیر قابل سنجش است.
Not able to be measured; incalculable.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آنها در طول جشن احساس خوشحالی اندازهناپذیری کردند.
مثال:
They felt immeasured joy during the celebration.
معنی(example):
مشارکتهای او در پروژه اندازهناپذیر و با ارزش بودند.
مثال:
His contributions to the project were immeasured and invaluable.
معنی فارسی کلمه immeasured
:
اندازهناپذیر به معنای بیش از اندازه یا غیر قابل سنجش است.