معنی فارسی immechanically
B1به شکل غیرمکانیکی، عدم تبعیت از روشهای ساده و خودکار.
In a manner that is not mechanical; flexible and adaptable.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز غیر مکانیکی رقصید و اجازه داد بدنش به طور آزاد حرکت کند.
مثال:
She danced immechanically, letting her body move freely.
معنی(example):
پروژه به طور غیر مکانیکی پیشرفت کرد و با تغییرات در طول مسیر سازگار شد.
مثال:
The project developed immechanically, adapting to changes along the way.
معنی فارسی کلمه immechanically
:
به شکل غیرمکانیکی، عدم تبعیت از روشهای ساده و خودکار.