معنی فارسی immensible
C1عظیم و غیرقابل اندازهگیری، بهخصوص در زمینههای عاطفی یا زیبایی.
Incapable of being measured; vast beyond comprehension.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جوانههای عظیم زیبایی چشمانداز نفس من را بند آورده بودند.
مثال:
The immensible beauty of the landscape took my breath away.
معنی(example):
ثروت عظیم او این امکان را برایش ایجاد میکرد که بهراحتی در سرتاسر جهان سفر کند.
مثال:
His immensible wealth allowed him to travel the world freely.
معنی فارسی کلمه immensible
:
عظیم و غیرقابل اندازهگیری، بهخصوص در زمینههای عاطفی یا زیبایی.