معنی فارسی immomentous

C1

رویدادی بسیار مهم و با تأثیر بلند مدت و بی‌پایان.

Of great significance or importance, often with lasting consequences.

example
معنی(example):

پیروزی در قهرمانی یک دستاورد بی‌پایان برای تیم بود.

مثال:

Winning the championship was an immomentous achievement for the team.

معنی(example):

کشف سیاره جدید به عنوان یک رویداد بی‌پایان دیده شد.

مثال:

The discovery of the new planet was seen as an immomentous event.

معنی فارسی کلمه immomentous

: معنی immomentous به فارسی

رویدادی بسیار مهم و با تأثیر بلند مدت و بی‌پایان.