معنی فارسی immortified

B1

به حالتی اطلاق می‌شود که به واسطه‌ی آن چیزی یا کسی جاودانه می‌شود، معمولاً از طریق داستان یا روایت.

Describes the state of having been made immortal, often through storytelling or legend.

example
معنی(example):

شخصیت از طریق بازگویی افسانه‌هایش جاودانه شد.

مثال:

The character was immortified through the retelling of his legends.

معنی(example):

بسیاری از قهرمانان در داستان‌هایی که به نسل‌های آینده منتقل می‌شود، جاودانه می‌شوند.

مثال:

Many heroes are immortified in stories passed down generations.

معنی فارسی کلمه immortified

: معنی immortified به فارسی

به حالتی اطلاق می‌شود که به واسطه‌ی آن چیزی یا کسی جاودانه می‌شود، معمولاً از طریق داستان یا روایت.