معنی فارسی impalm

B1

به معنای نگه‌داشتن یا چنگ زدن چیزی با دستان یا کف دست.

To hold something in the palm of the hand; to grasp securely.

example
معنی(example):

او در طول بازی سعی کرد توپ را در دستانش نگه دارد.

مثال:

He tried to impalm the ball during the game.

معنی(example):

سوراخ‌کردن به معنای محکم نگه داشتن چیزی در کف دست است.

مثال:

To impalm something is to grasp it firmly in the palm.

معنی فارسی کلمه impalm

: معنی impalm به فارسی

به معنای نگه‌داشتن یا چنگ زدن چیزی با دستان یا کف دست.