معنی فارسی impedometer
B1پیادهسنج، وسیلهای برای اندازهگیری فاصلهای که در پیادهروی طی میشود.
An instrument for measuring the distance traveled on foot.
- NOUN
example
معنی(example):
او از یک پیادهسنج برای پیگیری قدمهای روزانهاش استفاده کرد.
مثال:
She used an impedometer to track her daily steps.
معنی(example):
پیادهسنج نشان داد که او امروز پنج مایل پیادهروی کرد.
مثال:
The impedometer showed that he walked five miles today.
معنی فارسی کلمه impedometer
:
پیادهسنج، وسیلهای برای اندازهگیری فاصلهای که در پیادهروی طی میشود.