معنی فارسی impedor
B1مانع، چیزی که باعث جلوگیری از پیشرفت یا حرکت میشود.
One who or that which obstructs or hinders.
- NOUN
example
معنی(example):
مانع در زندگی او ترس از شکست بود.
مثال:
The impedor in her life was her fear of failure.
معنی(example):
او متوجه شد که شکهای خودش واقعا مانع اصلی بودند.
مثال:
He realized that his own doubts were the true impedor.
معنی فارسی کلمه impedor
:
مانع، چیزی که باعث جلوگیری از پیشرفت یا حرکت میشود.