معنی فارسی impendent
B1نزدیک به وقوع، و قابل انتظار بودن.
Likely to happen soon; impending.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
قوانین نزدیک، نحوه زندگی ما را تغییر خواهند داد.
مثال:
The impendent laws will change how we live.
معنی(example):
باید برای تغییرات نزدیک در اقتصاد آماده شویم.
مثال:
We must prepare for the impendent changes in the economy.
معنی فارسی کلمه impendent
:
نزدیک به وقوع، و قابل انتظار بودن.