معنی فارسی impeople

B2

به معنای پر کردن یا احاطه کردن یک مکان با مردم یا فرهنگ.

To fill with people or populate with cultural elements.

example
معنی(example):

آنها به دنبال پر کردن جامعه خود با رویدادهای فرهنگی هستند.

مثال:

They seek to impeople their community with cultural events.

معنی(example):

پر کردن فضا با هنر می‌تواند الهام‌بخش تفکر باشد.

مثال:

Impeopling the space with art can inspire reflection.

معنی فارسی کلمه impeople

: معنی impeople به فارسی

به معنای پر کردن یا احاطه کردن یک مکان با مردم یا فرهنگ.