معنی فارسی imperceptivity
B1عدم توانایی یا بیاحساسی نسبت به درک احساسات یا وضعیتهای عاطفی.
The state of being imperceptive or lacking in awareness.
- NOUN
example
معنی(example):
بیاحساسی احساساتش دوستانش را سردرگم کرد.
مثال:
The imperceptivity of her emotions confused her friends.
معنی(example):
بیاحساسی او غالباً به عنوان بیتفاوتی برداشت میشد.
مثال:
His imperceptivity was often mistaken for indifference.
معنی فارسی کلمه imperceptivity
:
عدم توانایی یا بیاحساسی نسبت به درک احساسات یا وضعیتهای عاطفی.