معنی فارسی impercipience
B1عدم درک یا توجه به نیازهای دیگران.
The state of being unaware or unperceptive.
- NOUN
example
معنی(example):
بیاطلاعی او از نیازهایش باعث بروز مشکلاتی در رابطهشان شد.
مثال:
His impercipience to her needs caused problems in their relationship.
معنی(example):
بیاطلاعی میتواند به شکست در ارتباط منجر شود.
مثال:
Impercipience can lead to failure in communication.
معنی فارسی کلمه impercipience
:
عدم درک یا توجه به نیازهای دیگران.