معنی فارسی imperfectibility
C1ویژگی ناتوانی در رسیدن به کمال، نشانگر طبیعی بودن خطا و نقص.
The state of being imperfect and incapable of achieving perfection.
- NOUN
example
معنی(example):
ناقص بودن تلاشهای انسانی منجر به بهبود مداوم میشود.
مثال:
The imperfectibility of human efforts leads to continuous improvement.
معنی(example):
درک ناپذیری میتواند نوآوری و خلاقیت را تحریک کند.
مثال:
Understanding imperfectibility can inspire innovation and creativity.
معنی فارسی کلمه imperfectibility
:
ویژگی ناتوانی در رسیدن به کمال، نشانگر طبیعی بودن خطا و نقص.