معنی فارسی imperialness
B2حالت یا کیفیت مرتبط با سلطنت یا امپراتوری، بزرگی و شکوه.
The state or quality of being imperial; grandeur associated with royalty or an empire.
- NOUN
example
معنی(example):
عظمت سلطنتی کاخ همه بازدیدکنندگان را تحت تاثیر قرار داد.
مثال:
The imperialness of the palace impressed all visitors.
معنی(example):
احساسی از عظمت سلطنتی در نحوه سازماندهی مراسم وجود داشت.
مثال:
There was a sense of imperialness in the way the event was organized.
معنی فارسی کلمه imperialness
:
حالت یا کیفیت مرتبط با سلطنت یا امپراتوری، بزرگی و شکوه.