معنی فارسی imperilment
B1وضعیت یا شرایطی که در آن چیزی در معرض خطر یا آسیب قرار میگیرد.
The state or condition of being in danger or at risk.
- NOUN
example
معنی(example):
خطر نابودی گونهها یک نگرانی جدی زیستمحیطی است.
مثال:
The imperilment of the species is a serious environmental concern.
معنی(example):
باید به خطر نابودی منابع طبیعی خود رسیدگی کنیم.
مثال:
We must address the imperilment of our natural resources.
معنی فارسی کلمه imperilment
:
وضعیت یا شرایطی که در آن چیزی در معرض خطر یا آسیب قرار میگیرد.