معنی فارسی implanter

B1

کاشت‌گر، ابزاری برای قرار دادن یک جسم در زیر پوست یا درون بافت بدن.

A device used to insert or embed something, often in a medical or technical context.

example
معنی(example):

پزشک از یک کاشت‌گر برای وارد کردن دستگاه پزشکی استفاده کرد.

مثال:

The doctor used an implanter to insert the medical device.

معنی(example):

یک کاشت‌گر در برخی از روش‌های جراحی بسیار مهم است.

مثال:

An implanter is crucial in certain surgical procedures.

معنی فارسی کلمه implanter

: معنی implanter به فارسی

کاشت‌گر، ابزاری برای قرار دادن یک جسم در زیر پوست یا درون بافت بدن.