معنی فارسی implementable
B2قابل اجرا، به ایدهها یا طرحهایی اشاره دارد که میتوان آنها را به واقعیت تبدیل کرد.
Capable of being put into effect or implemented.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این طرح قابل اجرا در چارچوب بودجه است.
مثال:
The plan is implementable within the budget.
معنی(example):
آنها یک راهحل قابل اجرا برای مسئله پیشنهاد کردند.
مثال:
They proposed an implementable solution for the issue.
معنی فارسی کلمه implementable
:
قابل اجرا، به ایدهها یا طرحهایی اشاره دارد که میتوان آنها را به واقعیت تبدیل کرد.