معنی فارسی implementational

C1

اجراکننده، به فرآیندها و روش‌هایی که برای فعلی ساختن یک طرح یا ایده طراحی می‌شود، اشاره دارد.

Relating to the processes or strategies for implementing something.

example
معنی(example):

استراتژی‌های اجرایی باید به‌خوبی تعریف شوند.

مثال:

The implementational strategies must be well-defined.

معنی(example):

آنها چالش‌های اجرایی را در طول جلسه بررسی کردند.

مثال:

They discussed the implementational challenges during the meeting.

معنی فارسی کلمه implementational

: معنی implementational به فارسی

اجراکننده، به فرآیندها و روش‌هایی که برای فعلی ساختن یک طرح یا ایده طراحی می‌شود، اشاره دارد.