معنی فارسی implementiferous
C2اجرا کننده، به کارهایی اشاره دارد که باعث تولید و به کارگیری چیزهای جدید و کارا میشود.
Having the capacity to implement or execute effectively.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طراحیهای اجرایی نوآورانه بودند.
مثال:
The implementiferous designs were revolutionary.
معنی(example):
او به خاطر رویکرد اجراییاش در مهندسی شناخته شده است.
مثال:
She is known for her implementiferous approach in engineering.
معنی فارسی کلمه implementiferous
:
اجرا کننده، به کارهایی اشاره دارد که باعث تولید و به کارگیری چیزهای جدید و کارا میشود.