معنی فارسی implemental

B2

اجراکننده، به کارهایی که در راستای پیاده‌سازی یک پروژه یا طرح انجام می‌شود، اشاره دارد.

Pertaining to the act of implementing or executing something.

example
معنی(example):

مرحله اجرایی طرح بسیار مهم است.

مثال:

The implemental phase of the project is crucial.

معنی(example):

نقش او بیشتر در اجرای موفقیت تیم مؤثر است.

مثال:

Her role is primarily implemental in the team's success.

معنی فارسی کلمه implemental

: معنی implemental به فارسی

اجراکننده، به کارهایی که در راستای پیاده‌سازی یک پروژه یا طرح انجام می‌شود، اشاره دارد.