معنی فارسی implumed
B1احاطه کردن یا احاطه شده، به معنای پر کردن یا محصور کردن چیزی به طور خاص با یک عنصر یا ویژگی خاص.
To surround or enclose something with a particular element or quality.
- OTHER
example
معنی(example):
باغ با گلهای رنگارنگ احاطه شده بود.
مثال:
The garden was implumed with colorful flowers.
معنی(example):
کار هنرمند با رنگهای زنده احاطه شده بود.
مثال:
The artist's work was implumed with vibrant colors.
معنی فارسی کلمه implumed
:
احاطه کردن یا احاطه شده، به معنای پر کردن یا محصور کردن چیزی به طور خاص با یک عنصر یا ویژگی خاص.