معنی فارسی impocket
B1در جیب گذاشتن یا پنهان کردن چیزی به طور غیررسمی.
To put something in one's pocket or to hide it informally.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت که رسید را برای بعد در جیبش بگذارد.
مثال:
She decided to impocket the receipt for later.
معنی(example):
او کلیدها را قبل از ترک خانه در جیبش گذاشت.
مثال:
He impocketed the keys before leaving the house.
معنی فارسی کلمه impocket
:
در جیب گذاشتن یا پنهان کردن چیزی به طور غیررسمی.