معنی فارسی impoisoner
B1شخصی که باعث مسمومیت یا آسیب میشود.
A person who causes poisoning or harm.
- NOUN
example
معنی(example):
کارآگاهان دنبالهرو مسمومکننده شهر بودند.
مثال:
The detectives chased the impoisoner of the town.
معنی(example):
مسمومکننده در نهایت توسط مقامات دستگیر شد.
مثال:
The impoisoner was finally caught by the authorities.
معنی فارسی کلمه impoisoner
:
شخصی که باعث مسمومیت یا آسیب میشود.