معنی فارسی importunator

B1

شخصی که به‌طور مکرر و بدون توقف درخواست می‌کند یا مزاحم می‌شود.

One who persistently or annoyingly makes demands or requests.

example
معنی(example):

اصرارکننده در بازار نمی‌توانست پاسخ منفی را بپذیرد.

مثال:

The importunator at the market wouldn't take no for an answer.

معنی(example):

نقش او به عنوان یک اصرارکننده اغلب دوستانش را آزار می‌داد.

مثال:

Her role as an importunator often annoyed her friends.

معنی فارسی کلمه importunator

: معنی importunator به فارسی

شخصی که به‌طور مکرر و بدون توقف درخواست می‌کند یا مزاحم می‌شود.