معنی فارسی improlificate
B1گسترش یا افزایش چیزی، به ویژه ایدهها یا محصولات.
To spread or proliferate; to increase in number or amount.
- VERB
example
معنی(example):
کمیته قصد دارد ایدههای جدید را گسترش دهد.
مثال:
The committee aims to prolificate new ideas.
معنی(example):
آنها برای گسترش مزایای سیاست جدید کار کردند.
مثال:
They worked to prolificate the benefits of the new policy.
معنی فارسی کلمه improlificate
:
گسترش یا افزایش چیزی، به ویژه ایدهها یا محصولات.