معنی فارسی improsperous

B1

وصفی برای وضعیت یا فردی که از رفاه و موفقیت برخوردار نیست.

Not prosperous; lacking wealth or success.

example
معنی(example):

بسیاری از خانواده‌ها با وجود کار سخت، هنوز در وضعیت نامناسبی هستند.

مثال:

Many families remain improsperous despite hard work.

معنی(example):

شرایط نامناسب بر روحیه جامعه تأثیر گذاشت.

مثال:

The improsperous conditions affected the community's morale.

معنی فارسی کلمه improsperous

: معنی improsperous به فارسی

وصفی برای وضعیت یا فردی که از رفاه و موفقیت برخوردار نیست.